۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه

فرشته نگهبان

مرد داشت در خیابان حرکت می کرد که ناگهان صدایی از پشت گفت:
- اگر یک قدم دیگه جلو بری کشته می شی. مرد ایستاد و در همان لجظه اجری از بالا افتاد جلوی پاش.
مرد نفس راحتی کشید و با تعجب دوروبرشو نگاه کرد اما کسی رو ندید.بهر حال نجات پیدا کرده بود.
به راهش ادامه داد.به محض اینکه می خواست از خیابان رد بشه باز همان صدا گفت:
- ایست!مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعت عجیبی از جلویش رد شد.
بازم نجات پیدا کرد.مرد پرسید تو کی هستی و صدا جواب داد م فرشته نگهبان ت هستم.
مرد فکری کرد و گفت:
-پس اون موقعی که من داشتم ازدواج می کردم تو کدوم گوری بودی؟

هیچ نظری موجود نیست: